جدال بر سر آلترناتیو حکومتی
کارگری یا بورژوایی٬ سوسیالیستی یا سرمایه داری
(۳)
على جوادى

در قسمت قبل به مساله شاخصهای یک انتخاب سرنوشت ساز و آلترناتیوهای دو اردوی چپ و راست جامعه در عرصه اقتصادی اشاره شد. کدام شاخصها مبنای انتخاب آلترناتیوهای آینده حکومتی اند؟ در این بخش به مساله برابری انسانها در این آلترناتیوها می پردازیم.

اما پیش از آن٬ کل کارنامه اقتصادی حکومت اسلامی برای مردم چیزی جز فقر و فلاکت و تبعیض نابرابری و زن ستیزی و خفقان و اعدام نبوده است. رژیم اسلامی در کلیت اقتصادی خود یک پروژه شکست خورده است. از نظر اقتصادی در بن بست و بحران همه جانبه ای بسر میبرد. از نظر سیاسی عمر خود را کرده است. مردم حکم به سرنگونی اش داده اند. از نظر فرهنگی رو در روی جامعه ای قرار دارد که اسلامی نیست و برعلیه اسلام و مذهب بپاخواسته است. حکومت اسلامی در یک بن بست همه جانبه قرار دارد. راه حلی ندارد. هر راه حل اقتصادی٬ سیاسی و فرهنگی در گرو سرنگونی رژیم اسلامی و تعیین تکلیف با اسلام سیاسی در ایران و منطقه است. اما پیام آلترناتیو راست برای مردم در زمینه برابری انسانها در جامعه چیست؟

برابری واقعی انسانها اصولا جایی در آلترناتیو بورژوایی و راست جامعه ندارد. در یک کلام برابری همه جانبه انسانها مقوله ای در ادبیات سیاسی این آلترناتیو نیست. برعکس وجود طبقات اجتماعی٬ وجود کارگر و سرمایه دار٬ وجود استثمارگر و استثمارشونده٬ دارا و فقیر٬ برتری و تفاوت طبقاتی یک اصل پایه ای و طلایی هویتی این آلترناتیو است. اوج تمکین بورژوازی در حرف و تبلیغات عوامفریبانه به ایده برابری انسانها پذیرش برابری افراد جامعه در برابر قوانین طبقاتی و ذاتا نابرابر در جامعه است. اما کیست که نداند که مجموعه قوانین همواره بخشی از روبنای سیاسی در جامعه است. قوانینی که کلیات و شالوده اقتصادی و طبقاتی موجود و نیازمندیهای سرمایه داری و بنیادهای استثمار و تبعیض را قرار است حفظ و حراست کنند. این برابری صوری و حداکثر حقوقی است٬ واقعی و اجتماعی نیست. حتی همین شکل و اندازه از برابری در توان آلترناتیو راست و بورژوازی نیست. همانطور که قبلا تاکید شد استبداد روبنای سیاسی حکومت این آلترناتیو است.

از دیدگاه این آلترناتیو انسانها برابرند اگر حجم پول و ثروتشان برابر باشد. اگر تعداد ارقام حساب بانکی شان برابر باشد. اگر دارای موقعیت طبقاتی یکسانی در جامعه باشند. انسانها قادر به بهره برداری از امکانات جامعه اند٬ اگر حجم و میزان پولشان اجازه دهد. از امکانات بهداشتی برخوردارند٬ اگر بتوانند بیمه بهداشتی را خریداری کنند. میتوانند از تحصیل در سطوح عالی برخوردار باشند٬ اگر امکانات مالی شان اجازه دهد. میتوانند تفریح و آسایش داشته باشند٬ اگر پولش را داشته باشند. میتوانند از زندگی مناسب٬ مسکن مناسب٬ و تغذیه مناسب برخوردار باشند٬ چنانچه توان مالیشان اجازه دهد. در یک کلام قادر به زندگی مناسب اند٬ اگر صاحب سرمایه هستند٬ اگر استثمارگرند٬ اگر عضوی از طبقات دارای جامعه هستند.

مبلغین و ایدئولوگهای آلترناتیو راست مدعی اند که آنچه که آحاد طبقه سرمایه دار در اختیار دارند٬ حاصل کار و توان و استعداد فردی و جمعی شان است. در این نگرش آنان که محرومند٬ لیاقتشان بیشتر از این نبوده است. برخورداری و بهره برداری تمامی آحاد جامعه از امکانات رفاهی و ملزومات زندگی به میزان نیازشان٬ امری مضر به حال جامعه در آلترناتیو راست است. اینکه هر کس به اعتبار انسان بودن و چشم گشودن به این جهان باید به میزان نیازش بتواند از کلیه امکانات و مواهب زندگی و محصولات تلاش همگانی برخوردار شوند٬ کفر کبیره است. باعث "رخوت" و از میان رفتن "انگیزه تلاش و کار" خواهد شد. به همین زمختی. به همین زشتی و کراهت. البته معلوم نیست چگونه است زمانیکه آحاد این طبقه از امکانات رفاهی و اجتماعی بهره مند میشوند٬ دچار "رخوت" و "تنبلی" و "از دست دادن انگیزه" نمیشوند!؟

از طرف دیگر در این آلترناتیو و جنبش حتی ارزش و شان افراد جامعه یکسان و برابر نیست. امتیازات گوناگون٬ برتری و تبعیض طبقاتی خود را در اشکال مختلف٬ چه آشکار و چه پنهان٬ در تمامی شئونات اجتماعی و فرهنگی نشان میدهد. تحقیر و توهین و فرودستی اجتماعی سهم مردم زحمتکش از انسانیت در جامعه مورد نظر این آلترناتیو است. چرا که اکثریت توده عظیم کارگر و زحمتکش بنا به تعریف باید نابرابر و محروم باشند. کافی است نگاهی سطحی به ادبیات  و مکنونات قلبی این جریان انداخت.

برابری زن و مرد
آلترناتیو راست خواهان حفظ آپارتاید جنسی و ستم وحشیانه و زمخت بر زن در اشکال امروزی و اسلامی آن نیست. بعضا خواهان لغو قوانین اسلامی در زمینه پوشش٬ جداسازیها و برخی از محدودیتهای حقوقی بر زنان است. و با توجه به تغییرات و موقعیت سیاسی جامعه نمیتواند نباشد. اما این تنها یک جنبه از واقعیت است. این نیرو خواهان آزادی و رهایی زن از تمام قید و بندها و نابرابریهای موجود در جامعه نیست٬ چرا که استثمارگر و ذاتا نابرابری بخشی از هویتشان است.

اصولا در کشورهایی که از لحاظ اقتصادی عقب افتاده تر هستند٬ در جوامعی که نفوذ مذهب بر شئونات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی جامعه عمیق تر است٬ در جوامعی که سنت های مرد سالاری همچنان در جامعه جاری است٬ بی حقوقی و تبعیض علیه زنان نیز در اشکال زمخت و پیچیده جلوه گر میشود. و به درجه ای که این عوامل در نظام اقتصادی و اجتماعی حفظ و نگهداری شوند٬ به همان درجه نیز نابرابری و بی حقوقی زن در سطوح اقتصادی و فرهنگی تولید و باز تولید خواهد شد. چرا که نابرابری و ستمکشی زن در جوامع امروز بر مبنای نیازمندیهای اقتصادی جامعه سرمایه داری معاصر استوار شده و شکل گرفته است. سرمایه داری نیازمند شکاف و رقابت و تفرقه در صفوف کارگران است. بی جهت نیست که در اکثر جوامع امروزی دستمزد زنان کارگر و اصولا متوسط سطح دستمزد زنان در قبال کار مشابه معادل حداکثر ۷۰% دستمزد مردان است.

بعلاوه در آلترناتیو راست و بورژوایی پائین نگهداشتن سطح دستمزد زنان عاملی مثبت در جهت تامین ملزومات "اقتصاد کار ارزان" است. از آنجائیکه این آلترناتیو بمنظور راه اندازی سیستم "اقتصادی کار ارزان" محتاج "مذهب"٬ "سنت" و "نیروی کار ارزان" است٬ به همان درجه نیز در مقابل خواست جامعه برای رهایی کامل زنان از کلیه نابرابریهای اقتصادی٬ سیاسی و فرهنگی مقاومت و ایستادگی خواهد کرد. این خواستها را بعضا "زیاده روی"٬ بعضا "بی بند و باری"٬ بعضا مخالفت با "فرهنگ مردم" و "نیازمندیهای اقتصادی" جامعه برمیشمرند. این آلترناتیو بدون مقاومت و سرسختی تسلیم مطالبات فوری جامعه در این عرصه نخواهند شد.

بطور مثال قوانین کار خواستهای رفاهی اولیه زنان کارکن مانند ١۶ هفته مرخصی دوران بارداری و زایمان و یا یکسال مرخصی برای یکی از والدین جهت نگهداری نوزاد و یا ایجاد تسهیلات رایگان بمنظور نگهداری کودکان شیرخوار در مراکز کاری٬ اقدامی است که با سود سرمایه در تناقض است و نتیجتا موضوعی مورد کشمکش و درگیری خواهد بود. در قلمرو موقعیت زن در خانواده٬ این نیرو اساسا سنتی و متاثر از روابط پوسیده و ارتجاعی نیمچه مذهبی در این عرصه است. این آلترناتیو هیچگونه مطالبه ای برای لغو امتیازات ویژه و سنتی مرد بعنوان "سرپرست خانواده" ندارد. در امور سرپرستی فرزندان و امور خانواده اساسا سنتی و بعضا تابع قوانین مذهبی است.

در یک کلام٬ آلترناتیو راست و بورژوایی جامعه نیرویی حافظ نابرابری اقتصادی و اجتماعی٬ حافظ مناسباتی است که نابرابری زائده و ضرورت وجودی آن است. در این آلترناتیو وجود طبقه کارگر و توده مردم زحمتکش مفروض است. بطور واقعی یک کابوس شان برابری واقعی انسانها است. *